درد

  

  مساوی!!!

 

 پرونده اش را زیر بغلش گذاشتند و بیرونش کردند
     ناظم با رنگ قرمز و چهره برافروخته فریاد کشید :
     بهت گفته باشم ، تو هیچی نمی شی ، هیچی
     مجتبی نگاهی به همکلاسی هایش انداخت ،
      آب دهانش را قورت داد
      خواست چیزی بگوید اما ، سرش را پایین انداخت و رفت
      برگه مجتبی ، دست به دست بین معلم ها می گشت
      اشک و خنده دبیران در هم آمیخته بود

ادامه مطلب ...